رمان خواهر و برادری جدا نشدنی👌
·
1399/12/19 15:20
·
سلام برید ادامه مطلب رمان داریم🙂
عصر ۶ مارس
تیکی:مرینت مرینت!
مرینت:چی شده تیکی؟!
تیکی:مامانت داره میاد بالا
مرینت:خب بیاد مگه چیه
تیکی:خب تو نمیخوای اون معجزه گر رو بذاری کنار!
مرینت:وای خدا خیلی گیجم😥
مادر مرینت:مرینت! دخترم!
مرینت:بله مامان!
مادر مرینت:دوستت آلیا اینجاست
مرینت:باشه مامان!
وایی این اینجا چیکار میکنه
تیکی:عه مرینت اون بهترین دوستته
آلیا:سلام مرینت!