سلام برید ادامه مطلب رمان داریم🙂

عصر ۶ مارس

تیکی:مرینت مرینت!

مرینت:چی شده تیکی؟!

تیکی:مامانت داره میاد بالا

مرینت:خب بیاد مگه چیه

تیکی:خب تو نمیخوای اون معجزه گر رو بذاری کنار!

مرینت:وای خدا خیلی گیجم😥

مادر مرینت:مرینت! دخترم!

مرینت:بله مامان!

مادر مرینت:دوستت آلیا اینجاست

مرینت:باشه مامان!

وایی این اینجا چیکار میکنه

تیکی:عه مرینت اون بهترین دوستته

آلیا:سلام مرینت!